احساس میکنم این مدت با اینکه خیلی اذیت شدم ولی سجادم خیلی اذیت کردم.
بدترش احساس میکنم اذیت هست ولی به روی خودش نمیآره.
. چند تا اخلاقش رو فاکتور بگیرم خداییش مرد خوبی هست.
اخلاق بدش که نمیشه گفت سجاد فقط خانواده بدی داره. حتی بارها دیدم برای اینکه جلو دخالت کردن ها و نظر دادن هاشونو بگیره کلا یا چیزی بهشون نمیگه یا دروغ میگه.
ولی کینه و نفرت من نسبت به خانوادش کم که نمیشه هر روز بیشتر میشه و این شده یکی از بزرگترین دغدغه هام، که من چطور باید با این موجودات پر رو روبرو بشم؟ که دوباره تنش بوجود نیاد؟ که دوباره دعوا راه نندازن؟ دوباره .
کاش میشد آدمها بعضی وقتها غیب میشدن. مثلا از شدت عصبانیت، یا از شدت نفرت. یا مثلا وقتی تو جمعی هستن که دوست ندارن غیب میشدن. . .
فرار کردن راه درستی نیست ولی همیشه ارامش بخشِ، یه آخییش تهش داره. .
درباره این سایت